مادرانه های یک مــــــــادر

سال 1393 مبارک...

این هم از جلد جدید دفتر عمرمون قربون جلدای دفتر عمر تو برم که این دومین جلده کنار میزاری... با تو  و بابای مهربان خانه مان همه چیز شیرین است... و وقتی هیجان سال جدید به آن افزوده شود که صد چندان بازدمها بیشتر به دل می نشیند و چه لذتی داره که امسال لحظه تحویل به تقلید از منو بابایی اینقده بلا شدی که  تو هم منو بوسیدی و گفتی ماما عیدی مبارَ...بعد هررررررررری میخندیدی الهی که عید تو هم مبارک باشه نبض زندگیم.. امسال سال ویژه ایست برای من و تو و بابایی سالی که نتیجه زحمات بابایی اگه به ثمر برسه تمام زندگیمون مسیرش تغییر خواهد کرد... ایشاا.. بابایی قبول میشه و دیگه از این غریبی خلاص میشیم البتخ نامردی ن...
12 ارديبهشت 1393

تولدت مبارک بهترینم

سلام دخملم 2 ساله شدی به همین آسونی و شیرینی بقول خودت خانوووووو (خانوم)شدی.. فک میکردم بچه ها کوچولو هستن خیلی شیرینترن.. اما الان میبینم چه لذتی داره با تو قدم زدن توی پارک و حرفای کودکانه و شعرای شیرین گفتن و شنیدن الان کلی شعر و حرفای خوب بلدی مثلا اینا رو زیاد با هم میخونیم: خَ گوش من چه نازه گوشاش چقد دیازه میخوره برگ کاوو میپیه مث آهوو   یه رز آقا خَ گوشه پرید دُبال موشه موشه پرید  تو سولاخ آقا خَ گوشه گف آخخخخ واسا واسا کایت دایم من خَ گوشم  و بی زاااارم ...... قرار بود کلی قبل 2 سالگیت شیر ندم بهت ولی دقیق تا 20 فرودین آخرین بار همون صبحی که برای اولین ...
20 فروردين 1393
1